عاشق گمنام نوشت:
خدایا از من آهی از تو نگاهی. . .
- ۲۶ خرداد ۹۵ ، ۲۲:۳۳
عاشق گمنام نوشت:
خدایا از من آهی از تو نگاهی. . .
یابن السبل الواضحة
ای فرزند راههای آشکار..
.
بیا کمی حوالی من قدم بزن
چه کسی جز تو توان روبه راهیم را دارد؟!
.
هل الیک یابن احمد سبیل فتلقی؟!
من سرگشته در بیراهه ها را اگر تو به داد نرسی ای دلیل ، راه را گُم میکنم !
.
یابن الصراط المستقیم؛
ای راهنمای راه حیرانیم ...
راه نشانم بده... .
آقای_دلتنگی
آقای_تنهایی
نگاهت_تمام_آرزویم_است...
اللهم_عجل_لولیک_الفرج
عاشق گمنام نوشت :
جاده نگاهم
به وصله خیالت
دوخته است....
.
دوچشم_حسرتم_رابه_راه_تودوخته_ام
خـــدا با ماست:
توکل چه کلمه زیبایی ست
"تو" و "کل"...
وقتی "تو" ، "کل" را داری ..
به چه می اندیشی؟؟
ناراحت چه هستی ؟؟
وقتی با کلْ ، هستی..
با کل دنیا ..
با کل جهان هستی..
دلت قرص باشد..
چه زیباست "توکل"!!
توکل یعنی : اجازه دادن به خداوند که خودش تصمیم بگیرد.
تنها خداوندست که بهترینها را برای بندگانش رقم میزند.
عاشق گمنام نوشت:
راز هایت به دو نفر بگو ...
"خودت و خدایت "
در تنگنا به دو چیز تکیه کن...
"صبر و نماز"
در دنیا مراقب دو چیز باش...
"پدر و مادر"
از دو چیز نترس که به دست خداست...
"روزی و مرگ"
و به یک چیز هیچ وقت خیانت نکن...
" رفاقت"
تا وقتی نگاه خدا به سوی توست از روی گرداندن دیگران غمگین مباش ...!!!
به کلینیکِ خدا رفتم . . . .
تاچکاپِ همیشگی را انجام دهم. فهمیدم ؛ بیمارم...!
خدا فشارخونم را گرفت.
لطافتم پایین آمده بود!
دماِی بدنم را اندازه گرفت.
40درجه اضطراب بود!
ضربانِ قلبم نشان داد، به
چندین گذرگاهِ عشق نیاز
دارم!
تنهایی، سرخرگهایم را مسدود کرده بود!
ارتوپد نشان داد؛ بر اثرِ بی
توجّهی به عزیزانم، چندین
شکستگی دارم!
مشکلِ نزدیک بینی داشتم،
چون دیدِ من فراتر از اشتباهاتِ دیگران نرفت..!
مشکلِ شنوایی پیدا کردم. مدّتی بود، صدایِ خدا را نمی شنیدم!
خدا به من مشاوره ی رایگان داد.برای من نسخه ای یاد داشت کرد:
- هر روز صبح یک لیوانِ قدردانی.
- قبل ازبیرون رفتن، یک قاشق آرامش.
- هرساعت 1 کپسولِ صبر.
- یک فنجان انصاف
- و یک لیوانِ فروتنی.
- در خانه ، مقداری عشق بنوش.
- و زمانِ خواب ، دوعدد قرصِ وجدانِ آسوده
عاشق گمنام نوشت:
وقتے جلوی نفس خودت وای میستے
وقتے از تـــــه دلت توبه میکنی
مطمئن باش خودش هـــــواتو داره
این روزها به هر مجلسی که می روم وقتی روضه خوان می گوید...
آنقدر در می زنم این خانه را، تا ببینم روی صاحب خانه را
زیر لب زمزمه می کنم 【"اللهم ارزقنا کربلا" 】
کربلا می خواهم تا تو را ببینم، تا با تو باشم هنگامی که ناحیه می خوانی،
هنگامی که خون از دیدگانت جاری می شود،
آخر این روزها هم حضرت زینب سلام الله علیها آرزو می کند
که برود در کنار حسینش آرام بگیرد...
که برود عباسش را ببیند ...
که علی اکبرش، علی اصغرش را...
و شاید بر مزار دسته گلهای عبدالله...
اما روضه خوان می گفت تو می آیی به هر مجلس جد غریبت...
تو می آیی پای روضه ی عمویت عباس
عاشق گمنام نوشت:
آقای مهربان!
من هر روز به عشق شما روضه می روم تا هم در غربت جدت بگریم، هم تو قدم بر
چشم من نهی و دستی بر دل من کشی که خسته است از فتنه های آخرالزمان...
آقای من سلام...
قدم بر چشم من بگذار...
دلنوشته ای به امام زمان (ع)
مولای من!
میخواهم امروز با شما حرف بزنم چرا که اعتقاد دارم ،یَسْمَعونَ کَلامی،
پس ای آقای مهربانی ها ! در آغار سلام علیکم،
نه تنها از طرف من بلکه، عَنْ جَمیعٍ الْمومنینَ وَ المُومِنات،
چرا که می دانم یُرَدَُون سْلامی.
یابنَ الصَّراطِ المُسْتَقیم ! امروز می خواهم عهدم را با شما تجدید کنم،
عهدی که بارها آن را شکسته اما،
اما هربار به دنبال فرصتی بوده ام که دوباره آن را تجدید کنم.
یابنَ البُدورِ المُنیرَه ! به من هم حق بده که گاهی تو را فراموش کنم،
چرا که عَزیز عَلیَّ عَنْ اَرَی الخَلْقَ وَ لا تری،
اما با همه ی وجودم اقرار می کنم تو را دوست دارم.
یابنَ یس وَ الذَّاریات !
به من هم لیاقت بده در چنین روزی دستانم را بالا برم و
از خدای بخواهم عَجّلْ لَنا ظُهورَه، چرا که معتقدم، نَریه قریبا.
یابنَ الاَنجمِ الزَّاهرَه !
هرچند گاهی دیگرانی که شما نمی پسندیدید را، یاری نمودم،
دنبالشان رفتم و از آنها دفاع کردم،
اما می خواهم که:
اللهمَ اجْعَلنی مِنْ انْصارِه و اعوانه وَ الذّابینَ عنه وَ المُستَشهَدینَ بین یدیه.
یابنَ النَبإ العَظیم !
هر چند گاهی زیبایی های دنیا چشمانم را خیره کرده است، اما
به من معرفت بده که بدانم که زیبایی تویی و همواره بخواهم:
اَللهمَ الرنّی الطَّلعةَ الرَّشیدَه.
اما ای امام المنتظَر! از امروز و در تمامی لحظات و ساعت ها تا پایان عمرم از تو
می خواهم عهد و بیعتی را که برگردنم است را حفظ کنم،
عهدی که لا اَحولَ عَنْها و لا اَزول اَبدا .... ان شا الله
عاشق گمنام نوشت:
امروز جمعه نیست ...
" آقای " من ...
قرار نیست که فقط غروبهای " پنجشنبه " تا غروب " جمعه "
سراغت را بگیریم ...
قرار نیست فقط " جمعه ها " انتظار " ظهورت " را بکشیم ...
آری ...
" شنبه " هم می شود از " دوریت " ناله سر داد ...
" یکشنبه " هم می شود " انتظارت " را کشید ...
" دوشنبه " هم می شود دنبال " گمشده " گشت ...
" سه شنبه " هم می شود با " آقا " درد دل کرد ...
" چهار شنبه " هم می شود به خاطر " آقا " گناه نکرد ...
یا بن الحسن
دوریت " درد " بی " درمان " است
ای " پسر فاطمه "
امروز " جمعه " نیست اما ... " دلم " برایت " تنگ " است
السلام علیک یا ابا صالح المهدی ( عج )
اللهم عجل لولـ♥ـیـڪ الـفــــرج