همانا من نزدیکم...

عاشق گمنام نوشت:

همانا من نزدیکم...

خداگوید...

خداگوید:
توای زیباتر ازخورشید زیبایم
توای والاترین مهمان دنیایم
بدان آغوش من باز است
شروع کن!یک قدم با تو
تمام گامهای مانده اش بامن
الهى به امید تو

عاشق گمنام نوشت:

آرامش
سهم دل هایست
که نگاهشان به نگاه خداست
آرام باش آستین ها را بالا بزن
دستان خدا را خواهی دید
که زودتر از تو دست به کار شده اند...

یا رفیقَ مَن لا رفیقَ لَه...

مرا درگیر خــــــودت کن

مهربان خدایم

وقتی دلم ناآرام هست ، می‌دانم جایی از زندگی فراموشت کرده‌ام...

نیازمندم به تــــــــو

به نگاهت

به توجهت

به مهربانیت

من جز تـــــو کسی را ندارم...

جز تـــــو هیچ کسی و هیچ چیزی آرامم نمی‌کند...

یا رفیقَ مَن لا رفیقَ لَه

عاشق گمنام نوشت:

تویی که هر وقت می‌خوانمت اجابتم می‌کنی...

پناهم باش، پناه دلی که جز تــــــو کسی ندارد...

رقیه خاتون...

در بحر ولا گوهرِ نایاب آمد

در شامِ سیاه،دخترِ مهتاب آمد

با ذکرِ حسین همه گل ریزید

میلادِ رقیّه بِنتُ الارباب آمد

عاشق گمنام نوشت:

السلام علیک دردانه حسین ع،ریحانه الحسین
حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها

ماه پشتِ ابر است هنوز...

در سوریه ماه پشتِ ابر است هنوز
مأمور به انتظار و صبر است هنوز
اما به شغال زاده ها ثابت شد
این بیشه پُر از غرشِ بَبر است هنوز

از شام بپرس دشمنی یعنی چه!؟
آن دلهره ی نگفتنی یعنی چه!؟
روباه صفتهایِ حلب می دانند
بی باکی بَبر مازنی یعنی چه!

تـا تـو را دارم...

قـَلبـَم درد میڪند امـا
باڪۍ نیسـٺ تـا تـو را دارم

حـسِ وجـودت آرامـش‌بخـشـترین مُسـڪِن دنـیاسـٺ

عاشق گمنام نوشت:
ألا بـِذِکر الله تـَطمـَئِنُّ القـُلـوب

کسی چه می داند...

کسی چه می داند ؟
.
.
.
شاید "یاســین" قلب قرآن ، همان
" یاحســین " باشد
اما بی سر !