”شبهای جمعه” عطـــــر حـــــرم، بوی عود شد ”زهرا” رسید و ”کربـــــ و بلایتـــــ” کبود شد این هفته هم نشد حرمتـــــ روزی دلم پس آرزوی هفته ی من مثل دود شد
عاشق گمنام نوشت:
خدایا
میخواستم بنویسم خیلےتنهایم
اما سجاده ام را که دیدم
شرمنده ات شدم...