شنبه, ۵ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۲۳ ب.ظ
مشتم وا نشد..
باز پوشاندی گناهم را و مشتم وا نشد..
باز هم این بنده پیش هیچکس رسوا نشد
مانده ام تا که گناهم را کجا مخفی کنم؟
این گناهان کبیره هیچ جایی جا نشد
خواستم تا بین آغوش کسی گریه کنم..
هر چه گشتم خوبتر از تو کسی پیدا نشد
خواستم مثل تمام بندگان خوب تو..
چند روزی بنده ی خوبی شوم اما نشد
خواستم تا چند روزی توبه ام را نشکنم..
هر چه کردم آخرش یک روز هم حتی نشد
آبرویی را که با بدبختی و بیچارگی..
قطره قطره جمع کردم،وانگهی دریا نشد
خوش به حال آنکسی که رو سفید مهدی است..
مثل من این روزها شرمنده مولا نشد
آه،دارد عمر ما کم کم به آخر میرسد
حکم آزادی مولایم چرا امضا نشد
- ۹۴/۱۰/۰۵