Wellcom To Jalal Karimi Site

سایت شخصی آقای جلال کریمی

Wellcom To Jalal Karimi Site

سایت شخصی آقای جلال کریمی


  • جلال کریمی


فاطمه ام ...
چراغ خانه ام مرو ...
تمام هستی ام نرو .....
نوگل یاس من مرو.....
روح و روان من مرو .....
حسین تو کوچک است ....
پیر شده از غم تو ....
زینبِ تو زینبِ تو ....
تمام عمر من مرو .....

عاشق گمنام نوشت:

بخوانید و ثوابش رو هدیه کنید به حضرت زهرا (سلام الله علیها )
ﺑِﺴﻢِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِ ﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢِ
ﺇِﻧَّﺎ ﺃَﻋْﻄﻴْﻨَﻚ ﺍﻟْﻜَﻮْﺛَﺮَ (1)
ﻓَﺼﻞِّ ﻟِﺮَﺑِّﻚ ﻭَ ﺍﻧﺤَﺮْ (2)
ﺇِﻥَّ ﺷﺎﻧِﺌَﻚ ﻫُﻮَ ﺍﻷَﺑْﺘﺮُ (3)

  • جلال کریمی


خدایا ؛
امروزم....
و فردا و فرداهایم را
هر طور که میخواهی نقاشی کن
من به قلم رحمتت
ایمان دارم.....
لحظه هاتون خدایی


عاشق گمنام نوشت:

امیدی هست
چون
خدای هست...


  • جلال کریمی


.

فـرمـود : مـادرت بہ عـزایـ ت بـنـشـیـنـد (!)

حـ♥ـرّ ، سـرش را پـاییـن انـداخت ...

گـفـت : اگـر کسے غیـر از تـو ایـن حـرف را مےزد جوابـ ش را مےدادم

اما تـو پـسـر فـ♥ـاطمہ اے ...


عاشق گمنام نوشت:


✗ دیـگـر

محبـت حـرّ

افـتـاده بـود

تـوے

دل ِ امـام ...

  • جلال کریمی


امام حسن عسکری(ع) فرمودند نشانه های مومن پنج چیز است:

1. نماز پنجاه رکعت یا پنجاه و یک رکعت (چنانچه احادیث صحیحه کثیره بر آن دلالت دارد)
2. زیارت اربعین
3. انگشتر را به دست راست کردن.
4. پیشانى را به خاک مالیدن.
5. بسم اللّه الرحمن الرحیم را بلند گفتن

  • جلال کریمی


حکایت (درویش و پسرش!!)

درویشی کودکی داشت که از غایت محبّت، شبْ پهلوی خویش خوابانیدی. شبی دید که آن کودک در بستر می نالد و سر بر بالین می مالد.
گفت: ای جان پدر چرا در خواب نمی روی؟

گفت: ای پدر! فردا روزِ پنج شنبه است و مرا متعلّما (درس های) یک هفته پیشِ استاد عرضه می باید که از بیم در خواب نمی روم مبادا که درمانم.

آن دوریش صاحب حال بود.این سخن بشنید نعره ای زد و بی هوش شد.

چون با خود آمد گفت: واویلا، وا حَسْرَتا؛ کودکی که درسِ یک هفته پیش معلّم عرض باید کرد شب در خواب نمی رود پس مرا که اعمالِ هفتاد ساله پیش عرشِ خدا در روز مظالم (قیامت) بر خدایِ عالم الاَسرار عرض باید کرد حال چگونه باشد؟‏

  • جلال کریمی

ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت

دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت

تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم

یک گوشه بغض کرده که این جمعه هم گذشت

مولا ، شمار درد دلم بی نهایت است .

تعداد درد من به خدا از رقم گذشت .

عاشق گمنام نوشت:

هرکه می خواهد ببیند،قطعه ای از عرش را

راه خود می کند کوتاه، می آید به جمکران

  • جلال کریمی



عاشق گمنام نوشت:

افسوس....

مادر پیر شده و آشپزخانه از تنها شدن نگران است …
یقه پیراهن پدر هراسان به آخرین دکمه های بسته شده با دست او خیره شده اند …
فرشته مو سفید خانه مان کوله بارش را بسته …
امروز برایم خاطره اولین روز مدرسه ام را گفت که وقتی وارد کلاس شدم و او میرفت گریه میکردم …
خواستم بگویم آخر مهربان آن روز زجه هایم برای چهار ساعت ندیدنت بود ولی یک عمر ندیدنت را چه کنم ؟؟؟ اما نگفتم …

  • جلال کریمی



چه زیبا خالقی دارم
چه بخشنده خدای عاشقی دارم
که میخواند مرا، با آنکه میداند
گنه کارم . . .

عاشق گمنام نوشت:

روزگارا
تو اگر سخت بہ من میگیرے
با خبر باش کہ پژمردن من آسان نیست
گر چہ دلگیرتر از دیروزم
لیک باور دارم
من خدا را دارم

  • جلال کریمی


  • جلال کریمی